×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

بوف کور

بوف کور

× من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من --- من خودم بودم و يک حس غريب که به صد عشق و هوس مي ارزيد
×

آدرس وبلاگ من

masoomy2000.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/masoomy2000

مرکز خرید

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.این مرکز پنج طبقه داشت و هرچه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد؛اما اگر در طبقه ای دری را باز کنند،باید حتما آن مرد را انتخاب کنند و اگر به طبقه بالاتر رفتند دیگر اجازه برگشت ندارند و هر شخص فقط یک بار میتواند از این مرکز استفاده کند. روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند. در اولین طبقه بر روی در نوشته بود:این مردان شغل و بچه های دوست داشتنی دارند.دختری که تابلو را خوانده بود گفت:خب،بهتر از کار نداشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینم بالاتری ها چگونه اند ؟ پس رفتند. در طبقه دوم نوشته بود:این مردان شغلی با حقوق زیاد ،بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند.دختر گفت:هووووم!طبقه بالاتر چه جوریه...؟ طبقه سوم:این مردان شغلی با حقوق زیاد ،بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند و در کارِ خانه هم کمک می کنند.دختر:وای ...،چقدر وسوسه انگیز،ولی بریم بالاتر؛و دوباره رفتند. طبقه چهارم:این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند.دارای چهره ای زیبا هستند،همچنین در کارِ خانه کمک می کنند و هدف های عالی در زندگی دارند.آن دو واقعا به وجد آمده بودند.دختر:وای چقدر خوب.پس چه چیزی ممکنه طبقه آخر باشه!آنها گریه کردند. پس به طبقه پنجم رفتند،آنجا نوشته بود:این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند.از این که به مرکز ما آمدید متشکریم و روز خوبی برای شما آرزومندیم
چهارشنبه 11 مهر 1386 - 11:57:19 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

46044 بازدید

1 بازدید امروز

4 بازدید دیروز

148 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements